دوشنبه, ۲۳ بهمن ۱۳۹۶، ۰۵:۱۴ ب.ظ
جنگ رسانه ای
جنگ رسانهای، از برجستهترین مؤلفههای جنگ نرم و جنگهای مدرن در جهان کنونی محسوب میشود. جنگ نرم به مثابه راهبرد و استراتژی انتخابی نظام سلطه برای تسلط بر افکار و اراده ملتها تدوین و طراحی شده است.
امروزه انسانها شاهد فراگیری بیسابقه رسانهها و وسایل ارتباطات جمعی مدرن و نوین هستند. و به تبع، آنها در معرض شدیدترین امواج رسانهها قرار دارند. رسانهها کارکردی دوسویه دارند؛ اما بیشترین حجم بهرهگیری از آن در دست نظام سلطه قرار دارد؛ چنانکه میتوان به جرأت گفت حفظ و گسترش قدرت استکباری نظام سلطه به حضور و ظهور رسانهها وابسته است. رسانهها پل ارتباطی و بلکه وسیله تسلط بر افکار، اراده و احساسات بشریت دوران معاصر به شمار میآیند. مراکز رسانهای این استکبار که به مدرنترین فناوری جهانی مجهزند، از یک سو ابزاری در جهت اجرای عملیات روانی قدرتها علیه ملتها و دولتهای مستقل هستند و از سوی دیگر، وسیلهای برای کنترل، تضعیف، جهتدهی و هدایت جوانان در سراسر جهان محسوب میشوند.
تعریف جنگ رسانهای
استفاده از رسانهها برای تضعیف کشور هدف و بهرهگیری از توان و ظرفیت رسانهها اعم از رسانههای نوشتاری، دیداری شنیداری و به کارگیری اصول تبلیغات و عملیات روانی، به منظور کسب منافع را «جنگ رسانهای» گویند.
اما بیشترین کاربرد جنگ رسانهها در هنگامه نبردهای نظامیشدت یافته و مییابد. البته این به آن معنا نیست که این کاربرد از اهمیت رسانهها در دیگر زمانها میکاهد؛ بلکه میتوان گفت آن جنگی است که در شرایط صلح و نه صلح و جنگ نیز بین قدرتها و دولتها به صورت غیر رسمی مورد استفاده قرار میگیرد. آن¬جا که قدرتها توان به میدان آوردن نیروی نظامی را ندارند و یا جامعه آنان قادر به تحمل تلفات انسانی نیست، به جنگ رسانهای روی میآورند و از این ابزار به بهرهبرداری میکنند. جنگ رسانهای از جمله جنگهای بدون خونریزی و جنگ آرام، شیک و بهداشتی محسوب میشود.
با توجه به تمیز و شیک بودن جنگ رسانهای، میزان تخریب آن به حدی است که حتی شهروندان کشورهای هدف، متوجه حجم سنگین این جنگ بر فضای روحی و روانی خود و اطرفیانشان نمیشوند.
قدرت نفوذ سردمداران این جنگ و قدرت تأثیرگذاری و نفوذ آن، به گونهای است که در تمامیخانهها، خودروها، محفلها و مکانها، شهرها و روستاها گسترش مییابد. در این جنگ، ملتها و مردم با خواست و اراده خود و قبول هزینه، در معرض هدف قرار میگیرند.
اهداف جنگ رسانهای
هدف این جنگ تغییر کارکرد و عملکرد دولتها و ملتها در پشتیبانی از دیگر دولتها، و به¬ویژه کنترل افکار و اذهان عمومی مردم است؛ زیرا این ملتها هستند که در اوّلین خط مقدم حمله دشمن قرار میگیرند؛ به گونهای که این عقیده وجود دارد که اگر افکار و اراده عمومی را نسبت به موضوع یا جریان و پدیدهای بتوان اقناع کرد یا به سمت خواستههای خود جهتدهی نمود، مسلماً دولتها تحت فشار افکار عمومیملتها به سوی اهداف دشمن سوق یافته و در آن جهت قرار خواهند گرفت. مخاطب این جنگ مردم کشورهای هدف، مردم خودی و نیروهای عملکننده دشمن هستند.
کارکردهای جنگ رسانهای
این جنگ بر خلاف جنگهای نظامی که بین دو کشور یا چند ائتلاف و اتحاد با یک کشور صورت میگیرد، ممکن است بین یک گروه از کشورها صورت پذیرد، همچون جنگ رسانهای غرب با جهان اسلام یا نظام سلطه علیه انقلاب اسلامی.
در عصر کنونی به دلیل پیچیدگی اجتماعی و اهمیت یافتن نقش رسانههای جمعی در ایجاد روابط افقی و عمودی در جوامع، کاربرد این وسایل در زمینههای فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و نظامی بیش از پیش مشهود است. کارکرد رسانهها در تصمیمگیریهای روزمره زندگی برای مردم هم سودمند و هم زیانآور است؛ زیرا «رسانههای گروهی همچون تیغ دو دم هستند که میتوانند پیوستگی و همگنی پدید آورند، قادر به وسعت بخشیدن و ژرفتر ساختن شکافهای اجتماعی هستند و هم میتوانند بشارتدهنده توسعه باشند و هم بذر ایدئولوژی ضدّ توسعه را در فضای جامعه بپراکنند. آنها حس امنیت کاذبی را القا مینمایند، ذهنها را از مسائل عینی دور میسازند. ضمن این-که میتوانند به ایجاد شور و شوق، حیات و بالندگی در یکایک اعضای جامعه که یکی از کارکردهای مثبت رسانههای جمعی است، با انتقال و بیان واقعیتهای جامعه و روشنگری در عرصه تهدیدات منافع ملی و نه گروهی و شخصی، تحقق بخشند». (بینام، 1381، ص 18)
دیدگاهها در خصوص کارکرد رسانهها متفاوت است. برخی از این دیدگاهها، مبتنی بر نگرش مثبت و ابراز میدارند که: «کارکرد رسانهها در تحقق جامعه مدنی به قدری اهمیت دارد که رکن چهارم دمکراسی لقب گرفته است؛ زیرا رسانهها میتوانند استیفای حقوقی جامعه باشند و همچنین راهی برای شناخت حقوق اساسی مردماند؛ کارکرد رسانهها همچون کارکرد نور زدودن تاریکیها و شفافسازی وضعیتها است. رسانهها میتوانند در ابعاد گوناگونی مؤثر باشند، از جمله:
1. گسترش حقوق اساسی رسالت رکن چهارم دمکراسی؛
2. غنیسازی ادبیات و فرهنگ گفتگو در جامعه؛
3. دامن زدن به فرهنگ پرسشگری و پاسخ¬گویی محققانه؛
4. اطلاعرسانی شفاف و مستند و بی¬طرفانه؛
5. کاهش میزان دگماتیسم؛
6. جهتدهی عقلانی به احساسات و هیجانات؛
7. مشارکت و معاونت در تصمیمسازی ملی؛
8. تعمیق شناخت علمی، کارشناسی و عقلانی جامعه؛
9. افزایش میزان و سطح تولید فکر و اندیشه؛
10. فربهسازی و مستندسازی منابع دادهها
۹۶/۱۱/۲۳